سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد از فرجام [بد] دور گردد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
hamid(0)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :5
کل بازدید :4174
تعداد کل یاداشته ها : 4
103/10/8
10:29 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
صمدبخشیان[15]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

قیامت قامت وقامت قیامت              قیامت کرده ای باقدوقامت             

  موذن گرببیند قدوقامت                به قدقامت بماند تا قیامت

کاش عاشق شوی و تلخی هجران بینی

آنچه من می کشم از دیت غمت آن بینی

دل سپاری به سر زلف پریشان بتی   

همه شب در غم او خواب پریشان بینی

لب گزی آه کشی گریه کنی ناله زنی  

رنج و محنت هم از اینگونه فراوان بینی

 

نیا باران

زمین جای قشنگی نیست            من از اهل زمینم     خوب می دانم

که گل در عقد زنبور است          بسر سودای بلبل دارد و

                      پروانه را هم دوست دارد




92/7/3::: 11:58 ع
نظر()
  
  

بزن باران     زمین خشک را تر کن         سرود زندگی سر کن     دلم تنگه    دلم تنگه   

بخواب ای دختر نازم     بروی سینه بازم       که از عشق تو دمسازم      دلم تنگه    دلم تنگه   


92/7/3::: 6:39 ع
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ اگرآن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا بخال هندویش بخشم دل و جان و سروپارا اگرمن چیز می بخشم زملک خویش می بخشم نه چون حافظ که می بخشد سمرقندوبخارارا
+ اسب تازی شده مجروح به زیر پالان ... طوق زرین همه بر گردن خر می بینم دختران را همه در جنگ و جدل با مادر ...پسران را همه بدخواه پدر می بینم هیچ رحمی نه برادربه برادردارد ...هیچ شفقت نه پدررا به پسرمی بینم ابلهانراهمه شربت زگلاب و قنداست ...قوت دانا همه از خون جگرمی بینم پندحافظ بشنوخواجه برونیکی کن.. .که من این پند به از در و گهرمی بینم
+ عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگرویرانه میکردمعجب صبری خدا دارداگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان هزاران لیلی نازآفرین را کوه به کوه آواره و
+ کاش عاشق شوی و تلخی هجران بینی آنچه من میکشم از دیت غمت آن بینی دل شپاری به یر زلف پریشان بتی همه شب در غم او خواب پریشان بینی لب گزی آه کشی گریه کنی ناله زنی رنج و محنت هم از اینگونه فراوان بینی
+ عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگرویرانه میکردم عجب صبری خدا دارداگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان هزاران لیلی نازآفرین را کوه به کوه آواره و